مناظره

دفاع از حقانیت اسلام ناب محمدی

دفاع از حقانیت اسلام ناب محمدی

احتجاجی در بیان گسترش اصول عقاید حقه شیعه بر سایر ادیان و فرق نوظهور

پیوندها

مناظرات امام صادق با ابوشاکر دیصانی(2)

يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۱۱ ق.ظ

ابوشاکر دیصانی از منکرین خدا، با امام صادق علیه‏السلام مناظراتی داشته است؛ و همچنین وی سؤالاتی از هشام بن حکم نموده و هشام پاسخ آنها را از آن حضرت گرفته و برای او نقل کرده است. 
ابوشاکر روزی به هشام بن حکم گفت، در قرآن آیه ای بیان شده که مطابق با اعتقاد ماست و آن آیه این است: (و هو الذی فی السماء اله و فی الأرض اله) [1] . 
هشام می‏گوید: من نتوانستم پاسخ او را بدهم، تا این که به حج رفتم و سؤال او را خدمت امام صادق علیه‏السلام مطرح نمودم. امام علیه‏السلام فرمود: «این سخن زندیق خبیثی است» سپس فرمود: «هنگامی که بازگشتی از او بپرس، نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: عبدالله. پس دوباره بپرس: نام تو در بصره چیست؟ او باز خواهد گفت: عبدالله. پس به او بگو: پروردگار ما نیز این چنین است نام او در آسمان اله است. و در هر مکان دیگری نیز اله است.» و چون من به عراق بازگشتم و این پاسخ را به ابوشاکر دادم او گفت: «تو این پاسخ را از حجاز آورده ای.» [2] . 
روزی ابوشاکر از هشام بن حکم پرسید: آیا تو به خدا اعتقاد داری؟ هشام پاسخ داد: آری. ابوشاکر پرسید: خدای خود را قادر می‏دانی؟ هشام پاسخ داد: آری، ابوشاکر پرسید: آیا او می‏تواند همه‏ی دنیا را درون یک تخم مرغ جای دهد، به گونه ای که نه تخم مرغ بزرگ تر و نه دنیا کوچک تر شود؟ هشام گفت: باید به من مهلت بدهی. ابوشاکر گفت: یک سال به تو مهلت می‏دهم. پس هشام بر مرکب سوار شد و خود را به امام صادق علیه‏السلام رساند و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله عبدالله دیصانی سؤالی از من پرسیده و جز خدا و شما پاسخ آن را نمی‏داند. امام صادق علیه‏السلام فرمود: ای هشام، کدام یک از حواس پنج گانه‏ی تو از همه کوچک تر است؟ هشام گفت: چشم‏هایم. 
امام علیه‏السلام فرمود: مقدار بینایی آن چقدر است؟ هشام گفت: به اندازه ی یک عدس یا کمتر. امام علیه‏السلام فرمود: با چشم‏هایت به اطراف خویش بنگر و به من بگو چه می‏بینی؟ هشام گفت: آسمان، زمین، خانه‏ها، قصرها، بیابان‏ها، کوه‏ها و نهرها را می‏بینم. امام صادق علیه‏السلام فرمود: آن خدایی که می‏تواند آنچه را تو دیدی در درون یک عدس و کمتر از آن قراردهد؛ می‏تواند همه‏ی دنیا را درون تخم مرغ جای دهد؛ به گونه ای که نه تخم مرغ بزرگ تر و نه دنیا کوچک تر می‏شود. پس هشام خود را در آغوش امام صادق علیه السلام انداخت و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسید و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، پاسخ شما کافی است. و سپس به خانه‏ی خود بازگشت. 
[نگارنده گوید:] چنین پاسخی به منظور اقناع و توجیه ظاهری مدعی بیان شده و حضرت صادق علیه‏السلام دلیل برهانی آن را بیان نکرده است. دلایل برهانی چنین سؤالاتی این است که این عمل محال و انجام شدنی نیست؛ همان گونه که اموری چون وجود شریک برای خداوند و اجتماع نقیضین و ضدین محال است. این به علت ضعف در قدرت خداوند نیست؛ بلکه ضعف در مقدور است. چرا که قدرت بر چیزی تعلق می‏گیرد که امکان وجود خارجی داشته باشد. و این کاملا واضح است. و شاید امام علیه‏السلام می‏دانسته که اگر این گونه به دیصانی پاسخ دهد یا قانع نمی‏شود و یا نمی‏فهمد. 
و روایت شده که همین سؤال را از امیرالمؤمنین نیز پرسیدند و آن حضرت فرمود: «به خداوند نمی‏توان نسبت عجز و ناتوانی داد و آنچه تو سؤال کردی امکان وجود ندارد.» و در حقیقت پاسخ صحیح همین است. 
سپس دیصانی نزد هشام آمد و هشام به او گفت: اگر برای گرفتن پاسخ آمده ای، پاسخ تو این است. دیصانی گفت: من برای گرفتن پاسخ نیامده ام، بلکه برای سلام کردن به نزد تو آمده ام. پس دیصانی از نزد هشام خارج شد و به در خانه امام صادق علیه‏السلام رفت و اجازه‏ی ورود خواست و چون وارد شد گفت: «ای جعفر بن محمد، مرا به پروردگار خود راهنمایی کن». امام صادق علیه‏السلام فرمود: نام تو چیست؟ او جواب نداد و از خانه امام خارج شد. اصحاب امام به او گفتند: برای چه نام خود را نبردی. دیصانی گفت: اگر می‏گفتم: نام من عبدالله است، او می‏پرسید: آن خدایی که تو بنده‏ی او هستی کیست؟ به او گفتند: بازگرد و بخواه که تو را از معبود خویش آگاه سازد؛ بدون آن که از نام تو سؤال کند. 
پس دیصانی به خانه امام علیه‏السلام بازگشت و گفت: مرا به پروردگارم راهنمایی کنید و از نام من سؤال نفرمایید. امام صادق علیه‏السلام فرمود: بنشین و چون نشست، در آن مجلس کودکی بود که تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی می‏کرد. پس امام صادق علیه‏السلام به دیصانی فرمود: ای دیصانی، چنان که می‏بینی این تخم مرغ، بسته است و پوسته‏ی غلیظی بر روی آن قرار گرفته و زیر این پوسته‏ی غلیظ و محکم، پوسته‏ی رقیق و نازکی قرار دارد و درون پوسته‏ی رقیق، دو مایع روان نقره ای و طلایی وجود دارد؛ که هیچ کدام داخل دیگری نمی‏شوند و همان گونه که می‏دانی نه کسی از آن خارج شده که خبر از سلامت آن بدهد و نه کسی در آن داخل شده که خبر از فساد آن بدهد. و معلوم نیست آیا برای پیدایش جوجه نر آفریده شده و یا برای پیدایش جوجه ماده. از این تخم مرغ انواع طاووس‏ها [و جوجه‏های گوناگون دیگر] بیرون می‏آید؛ آیا فکر نمی‏کنی که برای این آفرینش مدبری [حکیم] لازم است؟ ابوشاکر دیصانی چیزی نگفت و سر به زیر انداخت و پس از اندکی تأمل، رو به آن حضرت کرد و گفت: 
«أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن محمدا عبده و رسوله، و أنک امام و حجة من الله علی خلقه، و أنا تائب مما کنت فیه»؛ یعنی شهادت می‏دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و او شریکی ندارد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول اوست و تو امام و حجت خدا بر مردم هستی و من از اعمال گذشته خود توبه می‏کنم. 

پی نوشت ها: 
[1] زخرف / 84. 
[2] کافی ج 1 / 125، باب الحرکة و الانتقال. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۸
علی نوربخش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی