مناظرات امام صادق با ابوشاکر دیصانی(2)
ابوشاکر دیصانی از منکرین خدا، با امام صادق علیهالسلام مناظراتی داشته است؛ و همچنین وی سؤالاتی از هشام بن حکم نموده و هشام پاسخ آنها را از آن حضرت گرفته و برای او نقل کرده است.
ابوشاکر روزی به هشام بن حکم گفت، در قرآن آیه ای بیان شده که مطابق با اعتقاد ماست و آن آیه این است: (و هو الذی فی السماء اله و فی الأرض اله) [1] .
هشام میگوید: من نتوانستم پاسخ او را بدهم، تا این که به حج رفتم و سؤال او را خدمت امام صادق علیهالسلام مطرح نمودم. امام علیهالسلام فرمود: «این سخن زندیق خبیثی است» سپس فرمود: «هنگامی که بازگشتی از او بپرس، نام تو در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: عبدالله. پس دوباره بپرس: نام تو در بصره چیست؟ او باز خواهد گفت: عبدالله. پس به او بگو: پروردگار ما نیز این چنین است نام او در آسمان اله است. و در هر مکان دیگری نیز اله است.» و چون من به عراق بازگشتم و این پاسخ را به ابوشاکر دادم او گفت: «تو این پاسخ را از حجاز آورده ای.» [2] .
روزی ابوشاکر از هشام بن حکم پرسید: آیا تو به خدا اعتقاد داری؟ هشام پاسخ داد: آری. ابوشاکر پرسید: خدای خود را قادر میدانی؟ هشام پاسخ داد: آری، ابوشاکر پرسید: آیا او میتواند همهی دنیا را درون یک تخم مرغ جای دهد، به گونه ای که نه تخم مرغ بزرگ تر و نه دنیا کوچک تر شود؟ هشام گفت: باید به من مهلت بدهی. ابوشاکر گفت: یک سال به تو مهلت میدهم. پس هشام بر مرکب سوار شد و خود را به امام صادق علیهالسلام رساند و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله عبدالله دیصانی سؤالی از من پرسیده و جز خدا و شما پاسخ آن را نمیداند. امام صادق علیهالسلام فرمود: ای هشام، کدام یک از حواس پنج گانهی تو از همه کوچک تر است؟ هشام گفت: چشمهایم.
امام علیهالسلام فرمود: مقدار بینایی آن چقدر است؟ هشام گفت: به اندازه ی یک عدس یا کمتر. امام علیهالسلام فرمود: با چشمهایت به اطراف خویش بنگر و به من بگو چه میبینی؟ هشام گفت: آسمان، زمین، خانهها، قصرها، بیابانها، کوهها و نهرها را میبینم. امام صادق علیهالسلام فرمود: آن خدایی که میتواند آنچه را تو دیدی در درون یک عدس و کمتر از آن قراردهد؛ میتواند همهی دنیا را درون تخم مرغ جای دهد؛ به گونه ای که نه تخم مرغ بزرگ تر و نه دنیا کوچک تر میشود. پس هشام خود را در آغوش امام صادق علیه السلام انداخت و صورت و دست و پای آن حضرت را بوسید و گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، پاسخ شما کافی است. و سپس به خانهی خود بازگشت.
[نگارنده گوید:] چنین پاسخی به منظور اقناع و توجیه ظاهری مدعی بیان شده و حضرت صادق علیهالسلام دلیل برهانی آن را بیان نکرده است. دلایل برهانی چنین سؤالاتی این است که این عمل محال و انجام شدنی نیست؛ همان گونه که اموری چون وجود شریک برای خداوند و اجتماع نقیضین و ضدین محال است. این به علت ضعف در قدرت خداوند نیست؛ بلکه ضعف در مقدور است. چرا که قدرت بر چیزی تعلق میگیرد که امکان وجود خارجی داشته باشد. و این کاملا واضح است. و شاید امام علیهالسلام میدانسته که اگر این گونه به دیصانی پاسخ دهد یا قانع نمیشود و یا نمیفهمد.
و روایت شده که همین سؤال را از امیرالمؤمنین نیز پرسیدند و آن حضرت فرمود: «به خداوند نمیتوان نسبت عجز و ناتوانی داد و آنچه تو سؤال کردی امکان وجود ندارد.» و در حقیقت پاسخ صحیح همین است.
سپس دیصانی نزد هشام آمد و هشام به او گفت: اگر برای گرفتن پاسخ آمده ای، پاسخ تو این است. دیصانی گفت: من برای گرفتن پاسخ نیامده ام، بلکه برای سلام کردن به نزد تو آمده ام. پس دیصانی از نزد هشام خارج شد و به در خانه امام صادق علیهالسلام رفت و اجازهی ورود خواست و چون وارد شد گفت: «ای جعفر بن محمد، مرا به پروردگار خود راهنمایی کن». امام صادق علیهالسلام فرمود: نام تو چیست؟ او جواب نداد و از خانه امام خارج شد. اصحاب امام به او گفتند: برای چه نام خود را نبردی. دیصانی گفت: اگر میگفتم: نام من عبدالله است، او میپرسید: آن خدایی که تو بندهی او هستی کیست؟ به او گفتند: بازگرد و بخواه که تو را از معبود خویش آگاه سازد؛ بدون آن که از نام تو سؤال کند.
پس دیصانی به خانه امام علیهالسلام بازگشت و گفت: مرا به پروردگارم راهنمایی کنید و از نام من سؤال نفرمایید. امام صادق علیهالسلام فرمود: بنشین و چون نشست، در آن مجلس کودکی بود که تخم مرغی در دست داشت و با آن بازی میکرد. پس امام صادق علیهالسلام به دیصانی فرمود: ای دیصانی، چنان که میبینی این تخم مرغ، بسته است و پوستهی غلیظی بر روی آن قرار گرفته و زیر این پوستهی غلیظ و محکم، پوستهی رقیق و نازکی قرار دارد و درون پوستهی رقیق، دو مایع روان نقره ای و طلایی وجود دارد؛ که هیچ کدام داخل دیگری نمیشوند و همان گونه که میدانی نه کسی از آن خارج شده که خبر از سلامت آن بدهد و نه کسی در آن داخل شده که خبر از فساد آن بدهد. و معلوم نیست آیا برای پیدایش جوجه نر آفریده شده و یا برای پیدایش جوجه ماده. از این تخم مرغ انواع طاووسها [و جوجههای گوناگون دیگر] بیرون میآید؛ آیا فکر نمیکنی که برای این آفرینش مدبری [حکیم] لازم است؟ ابوشاکر دیصانی چیزی نگفت و سر به زیر انداخت و پس از اندکی تأمل، رو به آن حضرت کرد و گفت:
«أشهد أن لا اله الا الله وحده لا شریک له و أن محمدا عبده و رسوله، و أنک امام و حجة من الله علی خلقه، و أنا تائب مما کنت فیه»؛ یعنی شهادت میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و او شریکی ندارد و حضرت محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول اوست و تو امام و حجت خدا بر مردم هستی و من از اعمال گذشته خود توبه میکنم.
پی نوشت ها:
[1] زخرف / 84.
[2] کافی ج 1 / 125، باب الحرکة و الانتقال.